زهرا اگر نبود ولایت نداشتیم
گمراه می شدیم و هدایت نداشتیم
 
زهرا بنا نداشت خودش را بنا کند
می خواست بنده باشد و یا ربنا کند
 
مثل علی عروج نمازش امان نداد
اصلاً به پای پر ورمش اعتنا کند
 
تا که مدینه از گل توحید پر شود
کافی است در قنوت خدا را صدا کند
 
طبق روال هر شب جمعه نشسته تا
قبل از خودش سفارش همسایه را کند
 
دستی که پیش خانه ی زهرا دراز نیست
در شرع بر جناز ه ی آن کس نماز نیست
 
او آمد و خزان زمین را بهار کرد
بر شاخه ها شکوفه ی عصمت سوار کرد
 
آیا بدون مُهر مناجات فاطمه
می شد به سجده کردن خود افتخار کرد؟
 
وقتی شب زفاف پیمبر رسید و بعد
بین علی و فاطمه تقسیم کار کرد
 
خوشحال شد تمامی احساس معجرش
وقتی رسول فاطمه را خانه دار کرد
 
آن هم برای حاجت مسکین شهر بود
روزی اگر ز حادثه میل انار کرد
 
اخلاص پینه هایش همیشه زبان زد است
از بس که دست فاطمه در خانه کار کرد
 
وقتی تمام قاطبه ها بی حماسه بود
خود را خمیده کرد ولی ذوالفقار کرد
 
پس می شود برای عوض کردن زمان
نو آوری فاطمه را اختیار کرد
 
بی فاطمه که شیعه شکوفا نمی شود
شیعه مرید دشمن زهرا نمی شود
 
دنیا ندیده است سفر های این چنین
جز در هوای فاطمه پرهای این چنین
 
دیروز می شدند درختان بدون سر
امروز می دهند ثمر های این چنین
 
سر می دهیم و منت یاغی نمی کشیم
همواره سر خوشیم به سرهای این چنین
 
دارد بساط کفر زمین جمع می شود
پیچیده در زمانه خبرهای این چنین
 
اصلاً بعید نیستکه او رو کند به ما
از مادری چنان و پسرهای این چنین
 
لبنان مگر چه داشت به جز نام فاطمه
آری عجیب نیست ظفرهای این چنین
 
دل های ما همیشه پر از یاد فاطمه است
این سرزمین قلمرو اولاد فاطمه است